چه ظهری بود! زیر آسمان سیمگون و آفتاب زرفام
چه ظهری بود! زیر آسمان سیمگون و آفتاب زرفام از رشته کوههایِ کندوان ، قله های پوشیده از برف را دیدم که گریه کنان ، از کوه و از گلوی ناودان با شتاب ، پیاده می شدند! چه هوایی داشت کوه و دشت! هوایی بسانِ نفس های تمشک وحشی و هوای یونجه ها و شبدرهای […]
فرهنگ و هنر
چیزی یافت نشد !