مشخص نیست که چه دولتی در ایران بنزین را با یارانه دولتی در اختیار مردم قرار داد، اما تا امروز این مسئله همیشه بدیهی فرض شده است.
البته حساسیت جامعه ایرانی به افزایش قیمت بنزین پیشینه طول و درازی دارد، به گواه اسناد موجود وقتی از «ساعت ۱۲ روز ۳ آذرماه ۱۳۴۳ به یکباره قیمت بنزین از ۵ ریال به ۱۰ ریال افزایش یافت نانواییها از هراس قحطی غارت شد، خیابانها ناآرام و اصناف در اعتصاب رفتند، هرچند این غائله پس از ده روز با عقبنشینی دولت و کاهش قیمت بنزین به ۶ ریال خاتمه یافت اما از همان روز بنزین به یک سنجه و عیار تورمی بدل شد. اگرچه پس از آن و تا همین امروز هستند کسانی که معتقدند تاثیر افزایش حاملهای انرژی روی تورم حداقلی است اما همه ما خوب میدانیم تاثیر روانی افزایش قیمت بنزین چندان در چارچوب قواعد اقتصادی مورد نظر اقتصاددانها نمیگنجد.
این ماجرا در شش دهه گذشته بارها و بارها تکرار شده است، اما همیشه هم همراه با ناآرامی نبوده، به عنوان مثال در سال ۵۹ قیمت بنزین به یکباره سه برابر شد آن هم در حالی که نه تنها مردم که حتی بسیاری از نمایندگان وقت مجلس هم از آن بیخبر بودند اما این اتفاق کمترین حساسیت اجتماعی را با خود به همراه داشت. بنزین از لیتری ۱۰ ریال به لیتری ۳۰ ریال رسیده بود، اما این بار خبری از غارت نانواییها و اعتصاب تاکسیرانی و حضور ارتشیان در خیابانها و غیره نبود. در سال ۵۹ اهمیت خبر گرانی بنزین، تنها در حد کادری کوچک در روزنامههای کشور ثبت شد!
حساسیت جامعه ایرانی به افزایش قیمت بنزین پیشینه طول و درازی دارد، به گواه اسناد موجود وقتی از «ساعت ۱۲ روز ۳ آذرماه ۱۳۴۳ به یکباره قیمت بنزین از ۵ ریال به ۱۰ ریال افزایش یافت نانواییها از هراس قحطی غارت شد، خیابانها ناآرام و اصناف در اعتصاب رفتند
اگرچه این موضوع تنها یک اتفاق بود، چرا که همیشه در طول دهههای گذشته افزایش قیمت بنزین برابر بوده با افزایش گرانی. اما این موضوع چرا برای جامعه ایرانی اینقدر حیاتی است؟ نابسامانیهای اقتصادی و بیثباتی آن در طی دهههای گذشته کالاهایی همچون بنزین و دلار را بدل به یک نشانگر تورمی کرده است، به این معنا که فارغ از اینکه قیمت بنزین یا حتی دلار واقعا چه تاثیری روی قیمت تمام شده بقیه کالاها میگذارد، یک سیگنال قوی تورمی به افکار عمومی میدهد. از سوی دیگر حمل و نقل یکی از عوامل موثر در قیمت تمامشده کالاهاست. اگرچه این شاخص بیشتر از آنکه سهمی حداکثری در قیمتها داشته باشد به تولیدکنندهها و توزیعکنندهها بهانه خوبی برای افزایش قیمتها میدهد. چرا که هستند اقتصاددانهای بسیاری که با حساب و کتاب میگویند سهم حاملهای انرژی از جمله گازوئیل و بنزین در قیمت تمامشده کالاها در ایران چندان زیاد نیست! مثلا موسی غنینژاد میگوید که با افزایش ۲برابری قیمت سوخت، قیمت کالاها به شکل عمومی فقط حدود ۵/۵درصد افزایش پیدا میکند.
سهم مهم این چالش از آن خودرو است، افزایش ۴۰ درصدی سوخت نسبت به ۵ سال گذشته و بنزینسوزی بیشتر از استاندارد خودروهای داخلی آنها را تبدیل به متهمین ردیف اول این افزایش مصرف کرده است. اما اگر قرار بر دولتی بودن است پس هم خودرو و هم بنزین باید دولتی باشند و اگر بنا بر آزاد بودن است هر دو باید آزاد شوند. در همه این سالها اما خودروسازان داخلی با بهانههای مختلف نه تنها زیر بار واردات آزاد خودرو نرفتهاند و با تمام قوا این انحصار را حفظ کردهاند بلکه هیچ تلاشی هم برای افزایش کیفیت خودروهای تولیدی خود نداشتهاند. ماجرای افزایش قیمت بنزین در این سالها شبیه راندن در یک خیابان یکطرفه است، دلایل مشخص و مسیر هم معلوم، همین است که دور زدن در آن احتمال حادثه را بیشتر میکند. اگرچه این روزها یک چشممان به وضعیت منطقه است اما گوش جامعه ایرانی روی کلیدواژه «افزایش قیمت بنزین» حساسیت دارد.
منبع: آرمان تبریز